امشب هم بی بهانه ام.........
اره بازم کم اوردم بازم دلم گرفته بازم دلمو شکستند بازم...........
خوب حق با توست من خیلی .........
خوب میگی چیکار کنم ؟
مگه به جز تو کسی رو هم دارم؟
به کی بگم درم رو وقتی به جز تو درمانگری نیست.
میدونی این شبای اخر همش دارم به این فکر میکنم که چه طوری.........
چه طوری با چه رویی باهات روبه رو بشم؟
گاهی به مهربون بودنت دل خوش میکنم....
اما بازم به خودم میگم روتو برم ...!!!
اخه مگه به جز بدی چی داشتی .......ها.....خوب جواب بده.........
بازیگوش نبودی که بودی..........
بی هوش و هواس نبودی که بودی.....
بدجنس و مغرور نبودی که بودی.........
هزار تا دیگه مثل اینا که جواب همشونم مثبته....
به قول داداشم وقت نشون دادن تکلیفهامون کی میرسه؟
اخه من هیچ کدوم رو کامل انجام ندادم.....
بهونه ای هم ندارم ........
اخه اگه بگم بلد نبودم.....
میگی چرا از اونایی که بلدند نپرسیدی........
بگم وقتش رو نداشتم........
میگی واسه بازیگوشی چه طور؟
اخه من چی بگم ؟
دیدی بازم بی بهونه م............
هیچ طور نمی تونم خودم رو تبرئه کنم.
امشب و هر شب هزاران شب دیگر اگر باشد برای با تو بودن
بهانه خواهم یافت.........
بازهم عشق گرم تو چیره شد بر زمستان قلب من
|